کد مطلب:259405 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

متوکل و فرمان تخریب مزار امام حسین
متوكل عباسی همواره به حضرت اذیت و آزار می رساند. و در نظر داشت كه موقعیت آن امام را در انظار مردم تنزل دهد و در عین حال هر چه سعی می كرد، نتیجه ی عكس می گرفت. اذیت و ستم های متوكل به امام هادی علیه السلام و شیعیان و محبین و علویان و بنی فاطمه علیهاالسلام به شرح نمی آید.

متوكل اكفر، اخبث و ارذل بنی عباس بود و با آل ابوطالب سخت دشمنی



[ صفحه 242]



می كرد؛ آنها را به اتهام جلب می نمود، شكنجه می داد و در از بین بردن آثار قبر مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اذیت و آزار به زوار حضرتش اهتمام می ورزید.

در كتاب «اخبار الدول» به نقل از «مثیرالاحزان» چنین آمده است:

متوكل دستور داد قبر امام حسین علیه السلام را ویران نموده و خانه های اطراف قبر شریف را خراب كنند. آن گاه در آن محل زراعت نمایند و زائرین را از زیارت باز داشت و به زندان انداخت و مورد شكنجه قرار داد. تا جایی كه دستور داد: هر كس به زیارت رود، باید دستش قطع شود.

برخی از محبین حاضر به قطع دست خود شدند و به زیارت رفتند و از این جهت مسلمانان بغداد بسیار متأثر شدند و بر دیوارها بر آن خبیث فحش و ناسزا نوشتند.

در كتاب ارزشمند «بحارالانوار» آمده است:

یكی از محبین امام حسین علیه السلام می گوید: در سال 240 هجری با ترس و لرز به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شدم. دیدم كه گاوها را به آن زمین بسته اند كه آنجا را شیار نمایند. به چشم خودم دیدم همین گاوها كه نزد قبر مطهر رسیدند، هر چه آنها را می راندند و می زدند، آنها از رفتن به نزدیك قبر مطهر خودداری می نمودند و به طرف راست و چپ می رفتند.

در «شرح الشافیه» به نقل از «مثیر الاحزان» آمده است:

متوكل دستور داد كه آب به قبر مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلام ببندند؛ هنوز بیست و دو ذراع به قبر حضرتش مانده بود كه آب ها روی هم جمع شدند. و بعدها، همان جا «حائر» نامیده شد.

ابی سالم گوید: متوكل، به وزیر خود فتح بن خاقان دستور داد كه امام هادی علیه السلام را آزار دهد و ناسزا گوید، فتح دستور او را اجرا كرد.

حضرت علیه السلام فرمود: به او بگو: «تمتعوا فی داركم ثلاثة ایام».

فتح این سخن را به متوكل رسانید.

متوكل گفت: بعد از سه روز او را خواهم كشت.

روز سوم خود متوكل را كشتند.



[ صفحه 243]



از غرایب و شگفتی های روزگار آن كه نقل شده: روزی شمشیری بی نظیر به متوكل هدیه شد. بعضی از اعیان و امرای لشكر آن را خواستند ولی متوكل امتناع كرد و گفت: این شمشمیر به بازوی «باغر» غلام تركی شایسته است و آن را به «باغر» بخشید. باغر با همان شمشیر بعد از چند روز متوكل را كشت.